نیازهای روانشناختی بنیادین در انسان بر اساس نظریه خودتعیین گری
بر اساس نظریه خودتعیینگری نیازهای بنیادین انسان از سه نیاز روانی پایه در انسان تشکیل می شود. این سه نیاز روانی پایه همه انواع نیازهای روانی انسان را شکل می دهد. نیازهای بنیادین انسان یا نیازهای بنیادین روانشناختی ( Basic Psychological Needs) شامل نیاز به مرتبط شدن، توانمندی و خودمختاری است.
نیازهای اساسی روانشناختی دقیقا مثل نیازهای جسمی که شامل خوردن و آشامیدن و غیره است از نیازهای بنیادین انسان به شمار می آید. تامین این سه نیاز روانی پایه در انسان باعث سرزندگی، شادابی، انگیزه، انرژی، عشق و رشد و شکوفایی خواهد شد. در مقابل محرومیت از تامین نیازهای روانشناختی باعث مشکلات عصبی، شناختی و حتی مشکلات جسمی و بیماری های متعدد روانی می شود.
در این مطلب می خواهیم در مورد نیازهای روانشناختی بنیادین یا همان نیازهای بنیادین انسان بر اساس کلان نظریه انقلابی خودتعیینگری صحبت کنیم.
اعتبار علمی نظریه خودتعیینگری
نظریه خودتعیینگری یکی از قوی ترین نظریه های روانشناختی در قرن 21 است که توسط پرفسور دسی و رایان در سال 1981 برای اولین بار ارائه شد. البته این نظریه بعدها توسط شلدون و الیوت و بسیاری دیگر از پژوهشگران توسعه پیدا کرد ( برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به نظریه خودتعیین گری دسی و رایان به زبان ساده: SDT ).
تاکنون بیش از صدها هزار مطالعه و مقاله علمی و پژوهشی در مورد نظریه خودتعیینگری نوشته شده است که نشان دهنده کارآیی و درستی این نظریه به عنوان یک نظریه علمی است. به نظریه خودتعیینگری در واقع یک کلان نظریه است زیرا می تواند همه واقعیت های انسان را به تصویر بکشد. به عبارت دیگر همه نظریه های روانشناختی دیگر را می توان قطعات پازلی در نظر گرفت که با نظریه خودتعیین گری تصویر کامل از انسان را تکمیل می کند.
به صورت خلاصه نظریه خودتعیینگری در مورد سه نیاز پایه در انسان صحبت می کند و اینکه چگونه می توان به بهترین شکل ممکن آن ها را تامین کرد. هرچقدر این نیازها بیشتر تامین شود نتایج شگفت انگیز ترین نیز بدست خواهد آمد. در مقابل هرچقدر محرومیت از آن بیشتر باشد فرد تجربیات منفی، شکست و تباهی بیشتری را تجربه می کند. مطالعات گسترده در این نظریه نیز در واقع همین ادعا را آزمایش کرده اند.
تاثیر انقلابی نظریه خودتعیینگری
به عبارت دیگر تحقیقات و مطالعات فراوان نشان داده است تامین نیازهای بنیادین انسان به صورتی که در نظریه خودتعیینگری گفته شده است می تواند باعث موفقیت قطعی افراد در هر هدفی شود. برای مثال تامین نیازهای روانشناختی آنطور که در این نظریه توضیح داده شده است باعث موفقیت افراد در رابطه عاطفی، عاشق کردن دیگران، دستیابی به نفوذ، جذابیت بیشتر، موفقیت در تربیت فرزند، مدیریت بهتر، موفقیت در کسب و کار، موفقیت های ورزشی و حتی توسعه اجتماعی و فرهنگی می شود.
دلیل این موضوع آزاد شدن انرژی در مغز است به عنوان انرژی اینترینزیک ( intrinsic) که من آن را انرژی درونمند ترجمه کرده ام. انرژی درونمند عامل اصلی تغییرات شگفی در مغز انسان است. برای مثال آزاد شدن انرژی درونمند باعث افزایش هوش کلامی و هیجانی، سرزندگی و انگیزه بیشتر، مدیریت بهتر بحران، تمرکز بیشتر، افزایش خلاقیت، افزایش نفوذ اجتماعی، قدرت و استقامت بیشتر و مهمتر از همه سلامت روان و بهبود عملکرد مغز خواهد شد.
جبران محرومیت از نیازها
بسیاری افراد به دنبال پول، ثروت، شهرت و تایید هستند بدون آنکه بدانند این موارد هیچ کدام نیازهای بنیادین انسان را تشکیل نمیدهد. هرچند چنین اهدافی میتواند در جهت تامین نیازهای روانشناختی به کار گرفته شود اما در واقعیت افراد کمی هستند که بتوانند واقعا چنین کنند.
در واقع محرومیت از نیازهای روانشناختی است که باعث می شود افراد برای جبران آن به دنبال اهداف مقطعی لذت بخش ولی غیر تامینی بروند. این اهداف باعث می شود فرد تجربیات مثبت محدود و مقطعی را تجربه کند در حالی که در بیشتر اوقات خود محرومیت و کمبود را تجربه میکند. این محرومیت و کمبود باعث طمع بیشتر برای بدست آوردن لذت های مقطعی می شود. طمع بیشتر نیز باعث محرومیت بیشتر می شود که نتیجه آن تباهی روانشناختی، افسردگی و مشکلات عصبی خواهد بود.
آسیب پذیری و مشکلات افراد در گذشته از اصلی ترین دلایل تقویت اهداف سطحی است. هرچند آسیب پذیری افراد می تواند به همان اندازه باعث حساسیت بیشتر افراد به فرصت های تامینی شود. در واقع همه چیز بستگی به بینش و خودآگاهی فرد از یک سو و فرصت های تامینی یا غیر تامینی از سوی دیگر دارد.
پس می توان همه فعالیت ها یا اهداف انسان را به دو بخش سطحی و عمیق تقسیم کرد. برای مثال وقتی فردی شغل خود را برای بدست آوردن پول و یا تایید انتخاب کند یعنی هدف وی سطحی است. در مقابل اگر تمرکز وی تامین نیازهای روانشناختی باشد یعنی هدف وی عمیق و کارآمد است. نتیجه جالبی میشود از این موضوع گرفت: افرادی که در شغل خود به دنبال تامین نیازهای روانشناختی هستند سلامت روان بهتری دارند و به درآمد و موفقیت بیشتری میرسند نسبت به افرادی که در شغل خود مستقیم متمرکز بر درآمد بیشتر هستند.
معرفی نیازهای روانشناختی
همانطور که گفتیم نیازهای بنیادین انسان شامل سه نیاز روانی پایه در انسان است. این سه نیاز روانشناختی که همه انواع نیازهای روانی انسان را در بر می گیرد شامل نیاز به خودمختاری، نیاز به مرتبط شدن و نیاز به توانمندی است. در ادامه این سه نیاز روانشناختی پایه در انسان را توضیح خواهیم داد:
نیاز به خودمختاری
نیاز به خودمختاری یعنی نیاز به انتخاب کردن، انجام دادن کارها آنطور که دوست داریم، رفتار کردن بر اساس ارزش ها و پتانسیل ها و اهدافی که خود تعیین کرده ایم و تحت تسلط خود بدست میاید. برای مثال افراد وقتی در حال بازی کردن هستند می توانند کاملا آنطور که دوست دارند رفتار کنند. در این شرایط افراد بر اساس علاقه خود رفتار می کنند که تامین کننده نیاز به خودمختاری است. هرچقدر افراد انتخاب بیشتری داشته باشند و از آزادی عمل بیشتری برخوردار باشند بهتر می توانند نیاز به خودمختاری را تامین کنند.
مهمترین نیاز روانشناختی، نیاز به خودمختاری است. تا زمانی که نیاز به خودمختاری تامین شود، نیازهای دیگر روانشناختی نیز می توانند به صورت عمیق و قوی تامین شوند. اما در صورتی که نیاز به خودمختاری تامین نشود نیازهای دیگر نیز یا تامین نمی شوند یا به صورت سطحی تامین می شوند.
نیاز به توانمندی
نیاز به توانمندی یعنی نیاز به احساس شایستگی و توانمند بودن. نیاز به توانمندی از طریق یادگیری، حل مسئله و یا غلبه کردن بر چالش ها بدست میاید. اگر چالش ها متناسب با علایق فرد باشند: یعنی نه خیلی سخت و نه خیلی ساده باشند می توانند نیاز به خودمختاری را نیز تامین کنند. در این صورت نیاز به توانمندی باعث تامین بیشتر نیاز به خودمختاری و نیاز به خودمختاری باعث تامین بیشتر نیاز به توانمندی می شود.
به عبارت دیگر احساس شایستگی، احساس علاقه را تقویت می کند و احساس علاقه، احساس شایستگی را. برای مثال در بازی ها یا سرگرمی ها علاقه و چالش می توانند همزمان باعث تامین نیاز به خودختاری و توانمندی شوند. نتیجه تامین این دو نیاز آزاد شدن انرژی درونمند و تاثیرات مثبت مرتبط با آن است.
نیاز به مرتبط شدن
یکی دیگر از نیازهای بنیادین انسان نیاز به مرتبط شدن است. نیاز به مرتبط شدن یا مرتبط بودن یعنی نیاز به متعلق بودن یا متعلق کردن. تامین این نیاز باعث احساس عاطفی، عاشقانه و یا صمیمیت و دوستی می شود. نیاز به مرتبط شدن نیز مثل نیاز به توانمندی وقتی همراه با نیاز به خودمختاری تامین شود عمیق و باکیفیت خواهد بود.
وقتی احساس عشق و صمیمیت همراه با علاقه و احترام به استقلال و انتخاب افراد تامین شود هم احساس عاشقانه عمیق تر می شود و هم علاقه و هیجانی رابطه بیشتر می شود. حال اگر چالش ها و توانمندی ها هم اضافه شود و احساس شایستگی ایجاد کند احساس عشق و علاقه حتی بیشتر هم خواهد شد.
انسان ها چه خودآگاه و چه ناخودآگاه به دنبال افرادی هستند که بتوانند نیازهای روانشناختی آن ها را تامین کنند. در نتیجه اگر بتوانید نشان دهید پتانسیل تامین نیازهای روانشناختی آن ها را دارید بیشتر می توانید دیگران را جذب خود و حتی عاشق خود کنید ( برای آشنایی بیشتر با عشق و تامین نیازهای روانشناختی نگاه کنید به روانشناسی عشق بر اساس آخرین اکتشافات علمی).
به عبارت دیگر هر سه نیازهای روانشناختی می توانند بر یکدیگر اثرگذار باشند هرچند نیاز به خودمختاری به عنوان ستون اصلی در نظر گرفته می شود.
روش تامین نیازهای روانشناختی
بر اساس نظریه خودتعیینگری روش های گوناگونی برای تامین نیازهای روانشناختی خود و دیگران وجود دارد. روش افراد برای تامین نیازهای روانشناختی خود سبک های تنظیمی نام دارد. در مقابل به روش های تامین نیازهای روانشناختی دیگران مهارت های ارتباطی گفته می شود ( برای آشنایی بیشتر با مهارت های ارتباطی نگاه کنید به چگونه یک پسر ناشناس را با سیگنال های پنهان جذب کنیم).
این روش ها از کمتری حال تامین که باعث محرومیت می شود شروع می شود تا بیشترین حالت تامین که چرخه تعالی و شکوفایی را فعال می کند. شلدون معتقد است در بالاترین سطح تامین انرژی اینترینزیک یا درونمند به سینرژی درونمند تبدیل می شود. در این سطح پتانسیل ها، قابلیت ها و تاثیرگذاری های فرد به اوج شگفت انگیزی خواهد رسید به صورتی که دستیابی بر اهداف و آرزوها کوچکترین چیزی است که از آن بدست میاید.
محرومیت و عوارض آن
اعتیاد و وابستگی در 90 درصد مواقع یک واکنش روانشناختی است. اعتیاد یا وابستگی وقتی ایجاد می شود که افراد یا نیازهای روانشناختی و روش تامین آن را نمی دانند یا آنقدر خوش شانس نیستند که فرصت، موقعیت یا رابطه ای داشته باشند که بتواند به آن ها در تامین این نیازها کمک کند. در نتیجه محرومیت منجر می شود به انتخاب های غیر تامینی با تاثیرات لذت بخش مقطعی.
به زبان ساده اگر شخصی نتواند نیازهای برآورده نشده ی خود را از راه درست برآورده سازد بدون اینکه متوجه باشد برای ارضای آن ها به عادت های ناسالم و مخرب روی می آورد.
به عنوان مثال می توان افرادی را نام برد که به منظور فرار از مشکلات زندگی شان از مواد مخدر استفاده می کنند. نیازهای برآورده نشده زندگی این افراد را غیر قابل تحمل ساخته و به همین دلیل تصمیم گرفته اند برای فرار از آن به مواد مخدر روی بیاورند. اگر این افراد موفق می شدند نیازهای خود را از راه درستی ارضا کنند هیچ گاه به مواد مخدر یا وابستگی های افراطی به دیگران روی نمی آوردند. (نگاه کنید به مقابله با مشکلات و دشواری ها)
نتیجه گیری
در پایان خوب است مجدد تاکید کنم که نیازهای انسان از به دو بخش تقسیم می شود. نیاز به بقا که نیازهای غیر تامینی را شامل می شود و نیاز به شکوفایی که نیازهای تامینی را شامل می شود. نیاز به شکوفایی یعنی نیاز به بقا و فراتر از آن. پس وقتی در مورد نیاز های روانشناختی صحبت می کنیم منظورمان نادیده گرفتن نیازهای غیر روانشناختی نیست. در واقع منظور این است که نیازهای غیر روانشناختی و روانشناختی هر دو با یکدیگر تامین می شوند.
در مقابل نیاز به بقا تنها نیاز به بقا را تامین می کند و لزوما باعث تامین نیاز به شکوفایی نمی شود. به همین دلیل است که بسیاری افراد با وجود اینکه زنده هستند اما از زندگی خود هیچ بهره ای نمی برند و احساس رضایت کمی دارند.
سایت نوین بینش یک سایت پیچیده و یا دائره المعارف خسته کننده نیست بلکه مرجعی است که به شما کمک می کند هر گونه اطلاعاتی را به صورت خلاصه، مختصر و مفید بدست آورید. نوین بینش بزرگترین مرجع در مورد روانشناسی عشق در بین سایت های فارسی زبان می باشد. برای اطمینان بیشتر از این موضوع به بخش روانشناسی عشق مراجعه کنید. با تهیه کتاب مدار جذب و ازدواج نوشته شاهین زند می توانید هر فردی را به خود جذب کنید و حتی رابطه خود را به ازدواج برسانید یا هزینه پرداختی خود را پس بگیرید. عضویت در صفحه اینستاگرام شاهین زند. عضویت در کانال تلگرام نوین بینش
آیا می خواهید بیشتر بدانید؟
چگونه هر فردی را تحت تاثیر قرار دهیم