در مطلب قبل با شرح حالی از سوابق علمی شاهین زند آشنا شدید. در این نوشته که ادامه مطلب قبلی است می خواهم در مورد سوابق شغلی خود – شاهین زند – سخن بگویم.

ورد به بازار کار

همانطور که گفتم پس از آشنایی با رویکرد برنامه ریزی عصبی کلامی، سخت شیفته و علاقه مند آن شدم. پس تصمیم گرفتم کتابی که مرتبط با این رویکرد بود و مهارت های عاشق کردن را آموزش می داد ترجمه کنم. اما از آنجایی که تمایل به همکاری با قرادادهای نابرابر انتشاراتی ها نداشتم چاره ای نبود مگر اینکه به صورت الکترونیک یا فایل پی دی اف آن را منتشر کنم.

هرچند کتابی که  بر اساس ان ال پی بود – چگونه دیگران را عاشق خود کنیم ( بر اساس روانشناسی عشق)– مدعی آموزش روابط ارتباطی، تاثیرگذاری، نفوذ و متقاعد سازی بود اما با استقبال خوبی مواجه نشد. خوشبختانه مشکل از کتاب نبود ولی بدبختانه مشکل بزرگتری وجود داشت و آن این بود که کسی نمی دانست چنین کتابی نوشته شده است. بر اساس نظریه پدیدار شناسان –phenomenology  و نقد مبتنی بر خواننده، اثری که خواننده نداشته باشد گویی اصلا وجود ندارد. پس اگر می خواستم طبق ادعای پدیدارشناسان، کتابم  واقعیت پیدا کند باید شروع به معرفی و تبلیغ آن می کردم.

زبان آنچنان به من وفادار بود که نه فقط در یافتن معنای تفکر عقلانی و ارتباط موثر به من کمک کرد بلکه من را با یکی دیگر از مدرن ترین و جدیدترین تخصص ها آشنا کرد به نام مدیریت بازرگانی – MBA . پس مجبور شدم یک بار دیگر شروع کنم و یک زبان جدید – زبان کامپیوتر و تجارت الکترونیک – را یاد بگیرم تا قدرت تفکر خود را در یک بعد جدید از ارتباطات و تبلیغات گسترده کنم.

این تخصص جدید در حوزه فناوری اطلاعات به من مقدمه ای از زبان برنامه نویسی کامپیوتر را آموخت و سپس من را با بهینه سازی موتورهای جست و جوگر آشنا کرد. مهارت هایی که اکنون پنج سال است در ارتباط با آن تجربه کسب کرده ام و مطالعات فراونی نیزداشته ام.

نتیجه خوب بود. با افزایش بازدید کننده های وبسایت توانستم کتاب روانشناسی عشق را به فروش خوبی برسانم.طی این مسیر متوجه شدم افرادی بیشتری در بازگشت رابطه مشکل دارند تا شروع یک رابطه جدید. پس کتاب بازگشت به عشق و ازدواج را بر اساس برنامه ریزی عصبی کلامی تالیف کردم. تاکنون بر اساس سال ها ارتباط با خوانندگان کتاب، ده ها بار این کتاب را به روز رسانی و نتیجه بخش تر نموده ام.

سپس پس از سه سال دیگر مطالعه و تحقیق، دو کتاب دیگر با نام مهارت های زندگی پس از ازدواج و مدار جذب و ازدواج را نیز منتشر کرده و به فروش قابل قبولی دست پیدا کردم. همچنین بیش از هزار مطلب مفید و سودمند را بر اساس رویکرد ان ال به رشته تحریر درآوردم.

با بهبود اوضاع اقتصادی با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردم؛ دختری که فارغ التحصیل کارشناسی ارشد ژنتیک مولکولی از دانشگاه اصفهان بود و یک تصویر موفق و هوشمند را برای ناخودآگاه من به نمایش گذاشت. در واقع، از وقتی با او آشنا شدم هر روز بیشتر به هوش سرشارش پی بردم که گویی نیازهای ضمیرناخودآگاه من را برای عاشق شدن برطرف کرد؛ بر اساس روانشناسی عشق، مگر عشق چیزی به جز برطرف شدن نیازهای ضمیرناخودآگاه است؟

چالش های بازار کار

همه چیز با تالیف وترجمه به خوبی پیش می رفت تا وقتی به یک چالش بزرگ رسیدم. با اینکه بارها و بارها این کتاب ها را به روز رسانی کرده بودم اما همچنان همیشه یک نقص بزرگ وجود داشت که از حل آن ناتوان می شدم.

این نقص، مرتبط با پرسش های بی شماری بود از سوی خوانندگان کتابم که در مورد اجرای تکنیک ها به صورت عملی در زندگی فردی بیان می شد؛ پرسش هایی که مدام وجود داشت و من نیز وقت کافی برای پاسخگویی به آن ها را نداشتم. از طرفی دیگر بر اساس علوم تجارت الکترونیک و مدیریت بازرگانی برای پیشبرد موفق یک شرکت تجاری هیچ چیز به اندازه همگام شدن با نیازهای مشتری اهمیت ندارد. پس این چالش باید حل می شد.

چگونه می توانستم سطح رضایت مراجعین را افزایش دهم، این همه پرسش را از بین ببرم و به صورت کاربردی تر آموزش بدهم؟

قطعا نمی توان مشکلات فردی و اختلافات ارتباطی را که گاهی وابسته به تیپ های شخصیتی است کامل و دقیق در یک کتاب پیشگویی کرد و نوشت پس نیازمند یک راه حل بهتر بودم. از سویی دیگر هیچ روانشناسی، این همه وقت برای پاسخ به پرسش های ناتمام مراجعین نداشته ونخواهد داشت ضمن اینکه از لحاظ اقتصادی نیز به صرفه نبود.

پس همانطور که هم در ان ال پی و هم در مدیریت بازرگانی آموخته بودم باید الگویی ابداع می کردم که بتواند ضعف های این کسب و کار را در زمینه امکان ارتباط با مراجع برطرف کند یعنی در کوتاه ترین زمان ممکن، به جامعه آماری وسیع و گسترده ای، کاربردی ترین اطلاعات مورد نیاز را انتقال بدهد. اینکار باید به صورتی انجام می گرفت تا مراجع بتواند حتی الامکان از یادگیری های خود به صورت فردی و واقعی در زندگی خود استفاده کند.

راه کارهای حل مسئله

در فکر حل این مسئله بودم که ناگهان به یاد نقد ادبی فیلم افتادم؛ معمولا در یک نقد خوب همیشه پرسشی است که مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد و می تواند او را به فکر فرو ببرد تا به عمق معنای نقد آن فیلم بیندیشد. این پرسش ها حتی گاهی می توانند بهتر از پاسخ، درون مایه یک اثر هنری را که به صورت فیلم یا رمان عرضه شده انتقال دهند.

پس به جای اینکه از پرسش های مراجعین فراری و به دنبال از بین بردن آن ها باشم باید با روی باز از آن ها استقبال می کردم؛ اما نه پرسش های بی سرو سامان و آشفته مراجع بلکه پرسش های صحیح که در جهت دهی به ذهن مراجع و آموزش تکنیک های کتاب موثر واقع شود؛ پرسش هایی که باید اجرای تکنیک ها را به صورت عملی در زندگی فردی می برد و نتایج آن را مشاهده و بررسی می کرد، فرایندی که به یک متخصص نیز در آن حوزه نیاز داشت چرا که من به دلیل کمبود وقت وعدم صلاحیت حقوقی قادر به انجامش نبودم. نام این تکنیک آموزش را مشاوره مطالعه محور گذاشت.

باور من بر این بود که با ترکیب تخصص ها و علوم متنوع در یک شرکت می توان به سوی هدفی مشترک حرکت کرد؛ هدفی که قصدش ارتقای سطح سلامت روان با بهبود مهارت های ارتباطی، بخصوص روابط پیش و پس از ازدواج می باشد. این مهم فقط در صورتی میسر می شود که بتوان یک تیم متحد و هماهنگ تشکیل دهم که همه اعضای آن در راه رشد و بالندگی با یکدیگر همکاری و مشورت می کنند و باعث ارتقای کیفیت کارکرد همه بخش های دیگر تیم می شوند.

با تشکیل تیم روانشناسی نوین بینش از بهترین دکتر ها و متخصص های حوزه روانشناسی توانستم طرح مشاوره مطالعه محور را به بهترین شکل ممکن اجرا کنم؛ طرحی که برای آموزش کتاب های خود طراحی کرده ام.

ابداع مشاوره مطالعه محور

طرح اصلی آن به این صورت است که مراجع باید مرتبط با هر فصل و رابطه فردی خود به مجموعه ای از پرسش ها پاسخ دهد. سپس در هر جلسه، پرسش های مربوط به یک فصل از کتاب را برای عضو متخصص نوین بینش (که قبلا برای مراجع تعیین شده بود) ارسال می کرد.

برای مثال وقتی تکنیک برنامه ریزی عشق در ضمیر ناخودآگاه را آموزش می دهیم در پرسش های مرتبط با آن فصل از مخاطب خود می خواهیم آن را اجرا کند و سپس توضیح دهد چگونه این تکنیک را روی فرد مورد نظر انجام داده است، چه نتایجی بدست آورده است و چه چالش هایی در مسیر راه او وجود دارد.

یا زمانی که تیپ های شخصیتی را آموزش می دهیم از خواننده می خواهیم، توضیح دهد چه ویژگی هایی بر اساس شخصیت شناسی در طرف مقابل وجود دارد و بر اساس آن ویژگی های، شخص مورد نظر ِ مراجع ( مثل نامزد یا همسرش)، چه تیپ شخصیتی دارد. سپس از وی می خواهیم براساس آموزش های آن فصل از کتاب توضیح دهد روش های منحصر به فرد ارتباطی با آن تیپ شخصیت را توضیح داده و همچنین اشاره کند در اجرای این تکنیک چه نتایج یا مشکلاتی داشته است.

پس از اجرای این طرح و برگزاری کلاس های آموزش مشاوره مطالعه محور برای کتاب هایم نتیجه فوق العاده ای بدست آوردم.

آنچنان نتایج موفقیت آمیز خوانندگان نوین بینش زیاد بود که کمتر کسی پس از شرکت در یک دوره، دوره دیگری را شرکت نمی کرد. به عبارت دیگر هر مراجعی که یک کتاب و دوره را پش سر می گذاشت به دلیل مشاهده ارتقای سطح کیفی روابطش در زندگی خود بدون شک کتاب ها و دوره های دیگر را نیز ثبت نام می کرد.

تاکید می­ کنم اینجانب شاهین لشنی زند زمانی برای مشاوره به مراجع ندارم زیرا هم علاقه و هم کارم ایجاب می کند، وقت خود را صرف نگارش کتاب، تولید محتوا و اشاعه فرهنگ تفکر عقلانی و ارتباط موثر کنم. مهمترین وظیفه من در نوین بینش به عنوان فردی که در حوزه های مختلف تجربه و دانش کسب کرده است هماهنگی تخصص های گوناگون در نوین بینش است که هدفی مشترک دارد در راستای ارتقای سطح سلامت روان جامعه با آموزش مهارت های زندگی پیش و پس از ازدواج.

اما تیم نوین بینش از اعضای متخصصی تشکیل شده است که با یکدیگر مشورت می کنند که شامل مشورت با من نیز می شود تا همه با هم بتوانیم تکنیک هایی را مدل سازی و طراحی کنیم که بتوانم هر مراجعی را با مشکلات منحصر به فرد خود راهنمایی کند و به نتیجه برساند. این بدین معناست که گاهی برای یک شخص خاص نیاز است تکنیک های و مدل های ارتباطی منحصر به فردی طراحی شود که چون منحصر به فرد است نمی توان در کتاب به آن ها اشاره کرد.

پایان

هر چند سی هزار بازدید کننده در روز درمقابل شرکت های بزرگ فناوری اطلاعات که بیش از صد ها هزار بازدید دارند بسیار ناچیز است، یا سواد من در حوزه روانشناسی محدود به یک حوزه مشخص است و چه بسا افرادی بهتر و مسلط تر از من در روانشناسی و مهارت های ارتباطی وجود دارند و یا بسیاری نویسندگان توانمندتر و مترجمین مسلط تر از من هستند که در مقابل شان چیزی به حساب نیایم اما تصور می کنم در علوم میان رشته ای – interdisciplinary – که مرتبط با آموزش مهارت های زندگی است تبحر دارم و می توانم با ترکیب و هماهنگی رشته های مختلف و مرتبط در جهت توسعه و پیشرفت همگانی، مسیر یک هدف مشترک و رضایت بخش را به سلامت طی کنم.

“فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً

همانا پس از هر سختی آسانی است

شاهین زند

1398/10/3