تعیین هدف برای ضمیر ناخودآگاه

تعیین هدف برای ضمیر ناخودآگاه

همانطور که در مقاله قبلی نیروی هدایت پنهان در ضمیر ناخودآگاه توضیح دادم، ضمیر ناخودآگاه ما این قدرت را دارد که با نیروی هدایت پنهان خود به صورت خودکار و بدون اینکه متوجه شویم ما را به سوی هدفی خاص هدایت کند.

این هدف می تواند هدفی باشد که خود به خود در ناخودآگاه ایجاد شده است که در این صورت ممکن است هدف پسندیده ای نباشد. اما اگر هدف را خود در ناخودآگاه تعیین کنیم می توانیم مطمئن باشیم هدف مناسبی برای ناخودآگاه تعریف کرده ایم که ما را برای رسیدن به آن هدایت می کند.

در این مقاله در مورد تعیین هدف در ضمیر ناخودآگاه صحبت می کنیم.

اهداف پیش فرض ضمیر ناخودآگاه

اهداف پیش فرض و اولیه قبل از تولد ما در ضمیر ناخودآگاه شکل گرفته است و مبدا آن صد ها هزارسال تکامل بشر است که اجدادمان به ارث رسیده است.

مهمترین هدف ضمیر ناخودآگاه حمایت و مراقبت از بقای “من” یا ” ایگو” است. بقای شما و حفظ ایگو برای ضمیر ناخودآگاه اولویت بالایی دارد. در نتیجه ضمیر ناخودآگاه هر چیزی را که مرتبط با بقای شما باشد جذب می کند و از هر چیزی که بقای تان را تهدید کند پرهیز می کند.

برای مثال به دلیل اینکه ایستادن در بالای یک سطح مرتفع می تواند بقای شما را تهدید کند، ناخودآگاه با ارسال احساس ترس سعی می کند شما را از آن موقعیت دور کند.

از سوی دیگر قرار گرفتن در مقابل مردی قدرتمند و زیرک که وضعیت مالی مساعدی نیز دارد می تواند نشانه حمایت و بقای یک زن و فرزندانش باشد، پس ضمیر ناخودآگاه با ارسال احساس عشق آن زن را به مرد جذب می کند.

مثال فوق این نتیجه را بر دارد که هنگام هدف گذاری و برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه جهت رسیدن به آن هدف باید نیاز به بقا را در نظر بگیریم. به عبارت دیگر هر هدفی که مغایر با هدف بقا باشد، توسط ضمیر ناخودآگاه مردود اعلام می شود و شما را به سوی آن هدایت نمی کند ( نگاه کنید به اهداف پنهان در ضمیر ناخودآگاه).

مثلا اگر بعد از یک شکست عشقی بگویید من دیگر هیچ رابطه ای را نمی خواهم در واقع بر خلاف اصل نیاز به بقا در ضمیر ناخودآگاه صحبت کرده اید پس نه تنها نمی توانید با جدایی خود کنار بیایید بلکه خیلی زود وارد رابطه ای دیگر می شوید و مجدد با یک شکست دیگر مواجه خواهید شد.

پس اگر می خواهیم در برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه نتیجه بگیریم و ضمیر  ناخودآگاه را ترغیب کنیم با نیروی هدایت پنهان خود ما را به هدفمان برساند باید هدف خود را همگام با اصل بقا تعریف کنیم.

هدفگذاری ها و پاداش سازی ها

اهداف و پاداش ها هدف اصلی ما برای برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه است. این اهداف و پاداش ها باید کاملا با یکدیگر مرتبط باشد. در اینجا منظور از یک هدف درونی، هدفی برای کسب یک مهارت است – مثل یادگیری مهارت های ارتباطی، زبان بدن یا روانشناسی عشق- و منظور از اهداف بیرونی، پاداش های رسیدن به آن مهارت است – مثل افزایش جذابیت، بهبود رابطه یا رسیدن به یک عشق خاص، افزایش مهارت بازاریابی و جذب مشتری.

اهداف درونی اهمیت بسیاری بالایی دارند و به معنای هر مهارتی است که برای کسب آن نیاز به آموزش و یادگیری دارید.

از سوی دیگر پاداش ها نیز مهم هستند و شامل هر چیزی می شود که مرتبط با اصل “نیاز به بقا” است ( مثل ثروتمند تر شدن یا رابطه بهتر داشتن) و می تواند باعث تحریک و انگیزه ناخودآگاه جهت رسیدن به اهداف درونی باشد.

بعضی افراد هدف دارند اما پاداشی برایش تعیین نکرده اند به همین دلیل رشد پیشرفت آن ها برای آن هدف کم است. بعضی دیگر پاداش دارند اما هدفی برای آن مشخص نکرده اند. به همین دلیل آرزوهای آن ها همیشه در حد رویا و خیال باقی می ماند.

پس فرق نمی کند هدف داشته باشید اما پاداشی برای آن تعیین نکرده اید یا پاداش دارید ولی هدفی برای رسیدن به آن پیدا نکرده اید، اهداف درونی یعنی مهارت ها همیشه باید همراه با اهداف بیرونی یعنی پاداش ها باشد. برای رسیدن به هر هدف بیرونی – پاداش ها- باید حتما اهداف درونی نیز تعریف شود – مهارت ها – و رسیدن به اهداف بیرونی در مسیر اهداف درونی قرار بگیرد.

این دو مورد یعنی مشخص کردن اهداف و پاداش ها در برنامه ریزی و فرمان به ضمیر ناخودآگاه بسیار مهم است. برای مثال اگر برنامه ریزی ضمیر ناخوداگاه تان در جهت هدف ثروتمندشدن است – پاداش – باید در ابتدا برای آن اهداف درونی تعیین کنید – یک مهارت – و هنگام اجرای ۱۰ تکنیک برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه همیشه به خاطر داشته باشید اهداف بیرونی مثل ثروت و عشق به عنوان پاداش در ازای اهداف درونی مثل یک مهارت خاص بدست می آیند.

برای مثال اهداف درونی مرتبط با ثروت مند شدن می تواند یادگیری یک تخصص در تولید یا تعمیرات، یادگیری مهارت فروش و بازاریابی، یادگیری زبان انگلیسی، یا تخصص علوم کامپیوتر و تکنولوژی باشد.

بر اساس قوانین ضمیر ناخودآگاه در واقع می توانید ناخودآگاه تان را برای رسیدن به هر چیزی و هر هدفی چه بیرونی و چه درونی برنامه ریزی کنید اما طوری باید برنامه رسیدن به این اهداف ترسیم شود که پاداش ها به عنوان پاداش مشخص شود و مهارت ها به عنوان راه کار دست یابی به پاداش.

همچنین به یاد داشته باشید لازم نیست حتما یک هدف را برای خود تعیین کنید. برای اینکه بهتر بتوانید به اهداف خود در ضمیر ناخودآگاه دست پیدا کنید باید اهداف و پاداش های متعددی انتخاب کنید که همه به نوعی با یکدیگر در ارتباط است.

پاداش های قابل اندازه گیری یا موازی

تنها نکته بسیار مهم در مورد هدفگذاری این است که پاداش حتما باید قابل اندازه گیر باشد و اگر قابل اندازه نگیری نیست موازی با آن پاداش یک پاداش جایگزین تعریف شود.

برای مثال اگر یک ماشین منحصر به فرد یا یک خانه خاص یا یک شخص خاص را به عنوان هدف بیرونی – پاداش – مشخص می کنید از آنجایی که مثل ثروت یا شهرت قابل اندازه گیری نیست پس باید گزینه های موازی دگیری نیز تعیین کنید اگر می خواهید ناخودآگاه شما را به سمت آن هدف هدایت کند.

برای مثال اگر آرزوی یک خانه خاص در یک خیابان خاص را دارد باید در کنار آن برای خود توضیح دهید که اگر با مهارت ها و موفقیت هایم بتوانم خانه ای دیگر را غیر از آن خانه منحصر به فرد بدست آورم همچنان پاداشی ارزشمند است و ارزش تلاش هایم را دارد ( نگاه کنید به برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه برای رسیدن به موفقیت).

یا وقتی برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه در جهت رسیدن به یک عشق خاص است باید اشاره کنید اگر عشق دیگری نیز به همان اندازه ارزشمند و مناسب پیدا کردم می پذیرم. این پذیرش به این معنا نیست که شما قید پاداش منحصر به فرد خود را می زنید بلکه به این معنا است که خود را محدود به یک گزینه نمی کنید.

در نتیجه باعث ترس و اضطراب ضمیرناخودآگاه نمی شوید. چرا که در این صورت باعث می شوید به دلیل ترس و اضطراب برنامه های اولیه مرتبط با ترس فعال شود که نتیجه آن نیروی هدایت نامناسب پنهان خواهد بود.

هدف یابی طلایی

ضمیر ناخودآگاه را برای یک چیز ساده و کوچک برنامه ریزی نکنید. یک هدف بزرگ و ارزشمند را برای او تعریف کنید. همانطور که قبلا هم اشاره کردیم لازم نیست حتما یک هدف داشته باشید می توانید اهداف متعددی داشته باشید که همه به نوعی با هم در ارتباط باشند ( اهدافی انتخاب نکنید که هیچ ربطی به یکدیگر ندارند زیرا ناخودآگاه را گیج می کنید) اما لازم است یک هدف بزرگ طلایی داشته باشید

اگر ماهانه ۴ ملیون تومان درآمد داشته باشید تلاش برای رسیدن به درآمد ماهیانه ۶ ملیون تومان یک تصمیم بسیار ناچیز خواهد بود. اما اگر تصمیم بگیرید در ماه ۲۰ ملیون تومان درآمد داشته باشید قدرت ضمیر ناخودآگاه به شما کمک می کند که بالاخره به این هدف برسید.

برای برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه هدف خارق العاده و اصلی شما باید مقیاس پذیر و قابل اندازه گیری باشد. برای مثل ثروتمند شدن قابل اندازه است و همیشه می شود در آن رشد کرد. همچنین افزایش دانش و علوم آکادمیک نیز قابل مقایسه است؛ یعنی همیشه می توانید از چیزی که هستید بهتر شوید.

در ورزش و هنر نیز می توانید اهداف طلایی برای خود تعیین کنید. اما مثلا نمی شود یک عشق را به عنوان هدف اصلی تعیین کرد چون قابل اندازه گیری نیست و وقتی به او برسید بزرگترین هدف زندگی خود را از دست می دهید و احساس خلا می کنید.

ضمیر ناخودآگاه هرگز شما را به اهدافی که باعث اسیب و خلا در شما بشود نمی رساند مگر اینکه چنین اهدافی را به عنوان اهداف فرعی یا بهتر است بگوییم به عنوان پاداش هدف اصلی در نظر بگیریم که آن هم باز شرایط خاصی دارد. اگر هدف شما این است که عشق خود را به رابطه بازگردانید نگاه کنید به قانون جذب عشق از راه دور با هدایت ضمیر ناخودآگاه.

ترسیم برنامه در نقشه ناخودآگاه

برای برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه جهت رسیدن به هدف، باید یک نقشه و برنامه داشته باشید. اینطور نیست که شما به ناخودآگاه خود هدفی را بگویید و سپس فقط با تکیه بر تصویر سازی و رویا بافی به آن هدف دست پیدا کنید.

باید راه رسیدن به هدف خود را به صورت برنامه های مشخص و مدون تعیین کنید. بهترین راه این است که برنامه خود را روی کاغذ بیاورید و برای رسیدن به هر کدام مدت زمانی را مشخص کنید.

سعی کنید هدف بزرگ خود را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید و هر بار که یک مرحله از اهداف تان را طی کردید برای خود جشن بگیرید و روی کاغذ علامت بزنید.

برای مثال اگر هدف شما یادگیری زبان انگلیسی و بدست آوردن مدرک آیلتس است باید هدفتان را تقسیم کنید به سطح های مختلف و سپس بعد از پشت سر گذاشتن هر سطح، روی کاغذ جلوی آن قسمت از برنامه علامت بزنید و برای خود جشن بگیرید.

حتی اگر به هیچ سطحی از برنامه خود هنوز دست پیدا نکردید با بررسی روزانه پیشرفت خود باعث ایجاد یک حس موفقیت در خود خواهید شد.  بهتر است برای هر سطح از برنامه اصلی که پیش می برید یک مدت زمان خاص نیز مشخص کنید.

با تقسیم بندی هدف اصلی خود به اهداف کوچکتر و بررسی روزانه پیشرفت خود باعث می شوید به جای اینکه وقتی به هدف اصلی رسیدید احساس خوشحالی پیدا کنید، در هر مرحله که بخشی از برنامه خود را پشت سر می گذارید یا متوجه پیشرفت خود می شوید – هر چند کم -احساس خوبی بدست بیاورید که منجر به ترشح دوپامین می شود؛ دوپامین مسئول ایجاد انگیزه نیز است.

اکنون که با مراحل هدفگذاری در ضمیرناخودآگاه آشنا شدید وقت آن است که شروع کنید به برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه برای فعال کردن نیروی هدایت پنهان در ناخودآگاه.

شاهین زند – محقق و پژوهشگر.

نوین بینش یک وبسایت پیچیده و یا دائره المعارف خسته کننده نیست بلکه مرجعی است که  به شما کمک می کند هر گونه اطلاعاتی را به صورت خلاصه، مختصر و مفید بدست آورید. نوین بینش بزرگترین  مرجع در مورد ضمیر ناخودآگاه در بین سایت های فارسی زبان می باشد. برای اطلاع از آخرین مطالب سایت نوین بینش در کانال تلگرام ما عضو شوید: عضویت در کانال تلگرام نوین بینشصفحه اینستاگرام شاهین زند

می خواهم بیشتر بخوانم:

چگونه با حرف زدن، ضمیر ناخودآگاه را پاکسازی کنیم

تسلط بر ضمیر ناخودآگاه

کمالگرایی

تفاوت بین موفقیت و شکست

چرا بعضی افراد به موفقیت های بزرگی می رسند

درمان ویروس کرونا با برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه

1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *