دلایل افسردگی پس از جدایی

بهبودی چگونه اتفاق می افتد؟

وبسایت نوین بینش در دسته بندی “رابطه ها و جدایی ها” به افراد بسیاری کمک کرده است تا بتوانند با افسردگی پس از جدایی مقابله کنند. در بسیاری از این مقالات توصیه ها و راهنمایی های ساده ای برای درمان و کنار آمدن با افسردگی پس از جدایی بیان شده است.

برای رسیدن به ارامش پس از جدایی باید باور های غلط خود را با باور های صحیح جایگزین کنیم؛ یعنی درک کنیم از دست دادن یک شخص بدین معنا نیست که نمی توانیم شخص بهتری را پیدا کنیم. همچنین باید درک کنیم صحبت های رسانه ها در مورد وجود نیمه ی گم شده دروغی بیش نیست.

برای درمان شکست عاطفی و بهبودی باید به این نکته نیز دقت کنیم که نیاز به توجه و با ارزش بودن خود عاملی اصلی در ایجاد وابستگی به دیگران است. پس با از بین بردن این نیاز( نیاز به توجه و با ارزش بودن) می توانیم یک قدم دیگر به درمان افسردگی ناشی از جدایی یا طلاق نزدیک تر شویم.

95درصد از افرادی که به باور های صحیح اشاره شده در پاراگراف قبلی پی می برند می توانند به سرعت با شکست عشقی کنار بیایند. البته فرض من این است که این افراد کاملا این نکات و باور های صحیح را درک کرده و به درستی آن ها را انجام داده اند. ولی برای 5 درصد دیگر شرایط چگونه است؟

چرا بعضی افراد با وجود داشتن باور های صحیح در مقابله با درمان افسردگی پس از جدایی شکست می خورند ؟

پاسخ این سوال ساده است. چون این افراد نمی خواهند درمان شوند زیرا اگر درمان شوند کل زندگیشان از هم می پاشد. در داستان زیر این موضوع رو به روشنی توضیح خواهم داد.

دلایل افسردگی پس از جدایی

مهتاب دختر بچه ی خوش شانس و خوش بختی بود که با خانواده ای مهربان زندگی می کرد. وقتی سه ساله شد خواهرش مهشاد به دنیا آمد. از آن روز زندگی مهتاب تغییر کرد و دیگر مثل قبل نبود. از آن روز به بعد بیشتر توجه خانواده به خواهرش جلب شد و مهتاب دیگر آن شاهزاده ی زیبایی نبود که همه در خدمتش بودند.

در ضمیر ناخوداگاه مهتاب زخمی عمیق در حال شکل گرفتن بود اما وی آنقدر بچه بود که خود متوجه ی تغییری که درونش رخ می داد نمی شد. وقتی مهتاب بزرگتر شد بدون اینکه دلیل این موضوع را بفهمد همیشه دوست داشت در بین اعضای گروه بهترین باشد اما دلیل این برتری جویی کاملا مشخص بود؛ ضمیر ناخوداگاهش از اینکه او را ترد کنند واهمه داشت. بزرگترین ترس ناخوداگاه مهتاب این بود که کسی جایگزین او شود. البته خودش کاملا به این موضوع آگاه نبود.

روزی مهتاب با فردی به نام افشین آشنا شدکه دائما به او توجه می کرد و دوباره احساس شاهزاده بودن را در اون زنده کرد. مهتاب تصور می کرد جذابیت و اخلاق خوب افشین باعث ایجاد احساس عاطفی در وی شده است اما دلیل اصلی این بود که افشین زندگی فوق العاده ی پیش از به دنیا آمدن خواهرش را به او بازگرداند.

یک روز مهتاب احساس کرد افشین به او خیانت می کند. با تحقیق بیشتر متوجه شد افشین عاشق دوست صمیمی اش شده است و آن ها قصد دارند با هم ازدواج کنند. پس از این واقعه مهتاب شکه شد و هرگز نتوانست با افسردگی پس از این جدایی مقابله کند.

وقتی بخشی از وجودتان نمی خواهد درمان شود

وقتی از وی در مورد این موضوع سوال پرسیدند که چرا نمی توانی با این جدایی کنار بیایی مهتاب به این موضوع اشاره کرد که افشین نیمه ی گمشده ی او و تنها شخصی بود که از ته دل او را دوست داشت. ولی با بررسی های بیشتر مشخص شد ضمیر ناخوداگاه مهتاب از تکرار اتفاقات وحشتناک گذشته می ترسید ( یعنی تولد خواهرش و بی توجهی اطرافیان).

وقتی خواهر مهتاب، مهشاد جای او را گرفت مهتاب احساس حقارت و پوچی می کرد ولی با ابراز علاقه و عشق افشین زخم احساسی وی درمان شد، البته فقط برای چند ماه. زمانی که مهتاب متوجه شد افشین شخص دیگری را به جای او انتخاب کرده آن زخم احساسی قدیمی دوباره بازگشت و او دردی حس کرد که هیچگاه دلیلش را نمی فهمید.

مهتاب در حقیقت نمی خواست بهبود پیدا کند چون نمی خواست بپذیرد افشین شخص دیگری را انتخاب کرده است. وابستگی مهتاب افشین با وجود اینکه می دانست افشین به فرد دیگری علاقه دارد چیزی نبود به جز قرار گرفتن در وضعیت انکار . به عبارت دیگر مهتاب این واقعیت را که فرد دیگری جایگزین وی شده است انکار می کرد.

در واقع ضمیر ناخودآگاه مهتاب با حفظ احساس عاطفی که به افشین برای چندین سال داشت اجازه نمی داد مهتاب به این نتیجه برسد که برای بار دوم کسی جای او را گرفته است. به عبارت دیگر ضمیر ناخوداگاهش تصمیم گرفت درمان نشود. این جدایی دردناک بود ولی پذیرفتن اینکه کسی جای او را گرفته باشد واقعیتی دردناک تر بود.

او برای چند سال با بهانه هایی مثل ” افشین مرا بیشتر او دوست دارد” یا ” یک روز بلاخره از این کارش پشیمان خواهد شد” به بازگشت امیدوار بود. ولی اتفاقی نیفتاد و او هیچگاه برنگشت.

نکته ی اخلاقی این داستان این است که برخی مردم نمی توانند از افسردگی پس از جدایی بهبود یابند چون خودشان نمی خواهند. ولی وقتی حقیقت برایشان آشکار شود به سرعت درمان خواهد شد.

البته داستان مهتاب فقط یک مثال بود. وقتی فردی احساس خود را نسبت به دیگری از دست می دهد قطعا دلایلی پشت این موضوع وجود دارد. با توجه به این دلایل اگر تلاش برای بازگرداندن شخص مورد نظر به درستی و آگاهانه صورت بگیرد ( نه بر اساس غریزه و احساسی) احتمال این بازگشت نیز وجود دارد.

اولین قدم یعنی پذیرش واقعی برای بازگرداندن عشق از دست رفته با نکته ای که در این مقاله در مورد فراموش کردن عشق از دست رفته توضیح داده شد یکسان می باشد. درست است که واقعیت گاهی تلخ است اما اگر قرار باشد واقعیت را تغییر دهیم ( واقعیت تلخ جدایی را) در قدم اول باید آن را بپذیریم.

وقتی می توانیم واقعیت را تغییر دهیم که اول آن را بپذیریم و بتوانیم به درستی موقعیت خود را بررسی کنیم.

 

شاهین زند – محقق و پژوهشگر

سایت نوین بینش یک سایت پیچیده و یا دائره المعارف خسته کننده نیست بلکه مرجعی است که  به شما کمک می کند هر گونه اطلاعاتی را به صورت خلاصه، مختصر و مفید بدست آورید. نوین بینش بزرگترین سایت مرجع در مورد روانشناسی عشق در بین سایت های فارسی زبان می باشد. برای اطمینان بیشتر از این موضوع به بخش روانشناسی عشق مراجعه کنید. کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم پس از ترجمه از زبان انگیلسی در سایت نوین بینش منتشر شده است. با این کتاب هر شخصی را عاشق خود کنید و یا هزینه ی پرداختی  را پس بگیرید. برای اطلاع از آخرین مطالب سایت نوین بینش در کانال تلگرام ما عضو شوید: عضویت در کانال تلگرام نوین بینش

آیا می خواهید بیشتر بدانید؟

مراحل بهبود پس از جدایی و طلاق

چگونه خاطرات تلخ گذشته را فراموش کنیم؟

نمی توانم فراموشش کنم

چرا وابسته می شویم – وابستگی به عشق

معرفی کتاب

1555 - Copy