۱۱ باور غلط که بعد از کات کردن باعث اشتباهات بیشتر می شود

کارهایی که بعد از کات کردن نباید انجام داد چیست؟

چه کارهایی بعد از جدایی باید انجام داد که احتمال نجات رابطه نابود نشود؟

چه باورهایی بعد از کات کردن باعث اشتباهات ما می شود؟

جدایی بعد از یک رابطه عاشقانه رویدادی است که تقریبا همه انسان ها ممکن است حداقل یک بار در زندگی خود تجربه کنند. فرق نمی کند که شکست عشقی بعد از جدایی را یک نوجوان تجربه کند یا یک مردی که بارها شکست عشقی را بعد از جدایی تجربه کرده است، به هر حال احساسات افسردگی و تنفری که بعد از جدایی احساس می شود در همه انسان ها تقریبا مشترک است.

در شرایط بعد از جدایی به دلیل غلبه احساسات بر منطق و تفکر عقلانی ممکن است باورهای غلطی شکل بگیرد که باعث بروز اشتباهات بعد از جدایی خواهد شد (نگاه کنید به اشتباهات و اقدامات صحیح بعد از جدایی – بعد از کات کردن چه باید کرد)

چنین کارهایی که بعد از جدایی نباید انجام داد می تواند احتمال نجات رابطه را نابود کند. حتی اگر قصد فردی فراموش کردن رابطه قبلی باشد، این اشتباهات بعد از کات کردن شرایط را سخت تر می کند.

در ادامه به باورهای غلطی اشاره می کنیم که بعد از کات کردن باعث اشتباهات بیشتر می شود؛ اما این اشتباهات را ناخودآگاه و بدون اینکه خود بخواهیم، مرتکب می شویم که باعث می شود احتمال نجات رابطه را کمتر کنیم.

چرا آگاهی از اشتباهات بعد از جدایی کافی نیست

چرا آگاهی از کارهایی که بعد از کات کردن نباید انجام داد کافی نیست؟ پاسخ ساده است، زیرا تا وقتی مشکلات را از ریشه حل نکنیم، هر چقدر هم از اشتباهات خود آگاه باشیم همچنان در زمانی که نباید آن را انجام دهیم، انجام می دهیم.

این موضوع مثل داستان افرادی است که سیگار می کشند؛ تقریبا همه این افراد می دانند که مصرف سیگار اشتباه است اما همچنان آن را ادامه می دهند.

پس اگر بخواهیم کارهایی که بعد از کات کردن نباید انجام داد را واقعا انجام ندهیم و همچنین کارهایی انجام بدهیم که بعد از اتمام رابطه صحیح است، نباید فقط به آگاهی از اشتباهات پس از جدایی پسنده کنیم بلکه باید با تغییر ریشه ای باورهای بنیادین، ریشه افکاری که موجب این اشتباهات می شود را قطع کنیم.

به عبارت دیگر باورهای غلط که بعد از کات کردن باعث اشتباهات بیشتر می شود را باید شناخت و جلوی رشد آن ها را گرفت تا بتوانیم از کارهایی که بعد از کات کردن نباید انجام داد پرهیز کرده و کارهایی را انجام دهیم که بعد از اتمام رابطه باید انجام داد.

به زبان ساده با از بین بردن این باورها می توانیم به سادگی از کارهایی که بعد از کات کردن نباید انجام داد پرهیز کنیم بخصوص وقتی می خواهیم طرف مقابل خود برای شروع دوباره رابطه پیش قدم شود زیرا همانطور که قبلا گفته ام بازگشت به رابطه بسیار ساده اتفاق می افتد اما اگر ندانیم چطور با بازگشت طرف مقابل برخورد کنیم همه چیز از دست می رود.

باور غلط #۱: اصرار کورکورانه به ادامه رابطه

همانطور که در مورد قبل گفتیم یکی از باورهای غلط که باعث کارهایی می شود که بعد از کات کردن نباید انجام داد، تمرکز کورکورانه برای برگشت به رابطه است.

وقتی تنها هدف ما فقط بازگشت به رابطه باشد باعث می شویم نتوانیم با تفکر عقلانی خود را به درستی برای داشتنن یک رابطه موفق آماده کنیم.

در این شرایط احتمالا به دلیل اشتباهات رایجی مثل ارسال مداوم پیام، تماس های پی در پی، اصرار به ادامه رابطه، گریه کردن های مداوم و گاهی اوقات تهدید و پرخاشگری باعث می شویم احتمال بازگشت به رابطه بسیار کاهش پیدا کند و حتی در شرایط شدیدتر موجب بلاک شدن ما توسط طرف مقابل می شود. اگر قبلا به دلیل چنین اشتباهاتی بلاک شده اید باید حتما مهارت های واکنش صحیح در برابر بلاک شدن را یاد بگیرید.

از سوی دیگر حتی اگر در برگشت به رابطه موفق شویم به دلیل اینکه فقط هدف بازگشت بوده است و نه حفظ رابطه، موفق به ادامه رابطه نخواهیم بود و خیلی زود رابطه بازگردانده شده به جدایی ختم خواهد شد.

به عبارت دیگر تمرکز کورکورانه برای برگشت به رابطه باعث افتاده در چرخه بازگشت و جدایی خواهد شد که در مقاله چرا بازگشت به رابطه عاطفی ساده است اما کافی نیست مفصل در مورد آن توضیح داده ام.

باور غلط #۲ فراموشی با شروع یک رابطه جدید

یکی دیگر از باورهای غلط که باعث اشتباهات بعد از جدایی می شود، فراموش کردن رابطه قبلی با شروع یک رابطه جدید می باشد. بسیاری افراد تصور می کنند شروع یک رابطه جدید بلافاصله پس از جدایی به آن ها کمک می کند که رابطه قبلی خود را فراموش کنند.

اما در واقع شروع رابطه جدید، یک رابطه واکنشی است که با هدف جبران خلاء عاطفی ناشی از جدایی ایجاد شده است؛ در نتیجه چنین رابطه ای پایدار نیست (نگاه کنید به خلاء عاطفی در روابط زناشویی).

این موضوع نه فقط در مورد شما بلکه در مورد طرف مقابل نیز ممکن است اتفاق بیفتد که معمولا برای افرادی که قصد بازگرداندن رابطه خود را دارند یک خبر خوب است زیرا چنین رابطه ای در نهایت منجر به جدایی خواهد شد.

باور غلط ۳#: تنفر از طرف مقابل

یکی از باور های غلط که در اثر احساس منفی پس از جدایی شکل می گیرد تصور بد بودن طرف مقابل است.

در اینجا سعی کردیم از واژه ای مناسب استفاده کنیم ولی در واقع بسیاری افراد در این شرایط طرف مقابل خود را با واژگانی مثل پست، خائن، نامرد، رذل و دیگر خصایص منفی اخلاقی تعریف می کنند که یک باور غلط است.

گاهی ممکن است فردی که قصد پایان دادن به رابطه عاطفی را دارد، با ایجاد تنفر از شما کاری کند که خود پایان دهنده رابطه شوید و با اینکار از احساس گناه ناشی از جدایی فرار کند.

حتی اگر واقعا طرف مقابل رفتار ناشایستی انجام داده باشد، تنفر شما تنها به خود شما آسیب می زند و می تواند منجر به اشتباهاتی از جمله بلاک کردن طرف مقابل، انتقام گرفتن با خراب کردن رابطه های بعدی وی یا درگیری و کشمکش می شود.

چنین اقداماتی در نهایت باعث پشیمانی شما بعد از جدایی و در نتیجه ایجاد احساس سرخوردگی می شود. به همین دلیل پس از مدتی بیشتر دلتان برای طرف مقابل تنگ شده و تنفر شما به عشق تبدیل خواهد شد.

به همین دلیل است که می گوییم عشق و تنفر دو روی یک سکه هستند و چه هدف شما فراموشی باشد چه بازگشت به رابطه پس از جدایی، تنفر باعث می شود نتوانید به هدف خود برسید (نگاه کنید به چه کنیم طرف مقابل برای شروع دوباره رابطه پیش قدم شود).

در مقابل سعی کنید با تفکر عقلانی طرف مقابل را صد در صد بد یا صد در صد خوب نبینید بلکه فردی ببینید که مثل هر انسان دیگری می تواند همزمان هم ویژگی های منفی داشته باشد و هم مثبت.

اینکه فقط یکی از ویژگی هایی وی را ببینید و دیگر ویژگی ها را انکار کنید (مثلا فقط بدی ها را ببینید) باعث می شود پس از مدتی دیدگاه شما برعکس شود (مثلا فقط خوبی ها را ببینید).

باور غلط #۴: تنفر از همه همجنسان طرف مقابل

یکی دیگر از باورهای غلط این است که همه همجنسان طرف مقابل را مثل خود او فردی بی وفا یا ناشایست بدانیم. ضمیر ناخودآگاه همیشه به دنبال ساده کردن و رسیدن به سریع ترین پاسخ است.

در نتیجه وقتی با یک شکست عشقی مواجه می شویم بعد از جدایی تصور می کنیم همه افراد مثل هم هستند و دلیل شکست عشقی یا جدایی این است که ذات همه همجنسان طرف مقابل به این صورت است.

در اصطلاح ان ال پی / nlp یا برنامه ریزی عصبی کلامی به این رویداد تعمیم دادن می گویند. تعمیم دادن یعنی بر اساس مدارک جزئی، نتیجه گیری های کلی انجام دهیم.

برای مثال چون با چند پسری درغگو آشنا شده ایم که در ارتباط خود صادق نبودند تصور کنیم همه پسرها درغگو هستند.

در این شرایط ذهن ما یک طرح واره ایجاد می کند که در آن فقط مدارکی را جمع می کند که نشان دهنده اثبات تصور غلط ذهن باشد و در مقابل هر مدرکی که در تضاد با باور ما باشد را از دید ما پنهان می کند یا به آن برچسب استثنا می دهد.

برای مثال همه افرادی که مثلا به دلیل خیانت و بی وفایی طرف مقابل آسیبب دیده اند را به یاد خواهید آورد و در مقابل یا متوجه بسیاری افرادی که در زندگی عاشقانه خود موفق هستند نمی شوید یا آن ها را استثنا تصور می کند.

این باور غلط باعث می شود باور غلطی بعدی یعنی تنفر از شروع یک رابطه عاطفی دیگر شکل بگیرد که موجب یکی از بزرگترین اشتباهات بعد از جدایی می شود.

باور غلط ۵#: ممنوعیت تماس

یگی دیگر از باور های غلط بعد از جدایی ممنوعیت تماس است. هرچند این باور تا حدودی درست است اما دقیقا چیزی نیست که بسیاری تصور می کنند. اول اینکه ممنوعیت تماس فقط باید از طرف شما باشد. این بدین معناست که در مواقع خاص در صورتی که تماس یا پیامی از سوی طرف مقابل ایجاد شد، باید پاسخ بدهید اما برای پاسخ به طرف مقابل در این شرایط قوانین و اصول خاصی وجود دارد.

در اینجا نمی شود به همه این قوانین اشاره کرد زیرا، این موضوع بستگی به خیلی چیزها در رابطه دارد که ابتدا نیاز است بررسی شود. مسئله بعدی در مورد مدت زمان ممنوعیت تماس است که بسیاری آن را ۳۰ روز در نظر می گیرند. در صورتی که این تعیین زمان اشتباه است زیرا در بسیار اوقات ممکن است نیاز باشد مدت زمان بیشتر یا حتی کمتری برای قانون ممنوعیت تماس رعایت شود.

به هر حال چیزی که از همه این ها مهم تر می باشد این است که کدام نوع از ارتباط را می خواهیم برقرار کنیم: ارتباط از راه دور که منجر شود به پیش قدم شدن طرف مقابل یا ارتباط مستقیم که نیاز است خود پیش قدم شویم. هر یک از این انتخاب ها نیز مزیت ها و مضرات خود را دارد. به هر حال چه بخواهیم غیر مستقیم کاری کنیم طرف مقابل خود پیش قدم شود و چه خود پیش قدم شویم، قبل از هر چیز باید باورهای صحیح بدست بیاوریم تا بتوانیم از اشتباهات دوری کنیم.

تاکید می کنم، آگاه شدن به تنهایی کافی نیست زیرا بسیاری اوقات پیش آمده است که با وجود آگاهی از اشتباه بودن رفتارمان، همچنان آن رفتار را در زمانی که نباید انجام می دادیم، انجام دادیم. دلیل این موضوع این است که ذهن ما و نیروی هیجانی ضمیر ناخودآگاه مان، برای مقابله با شرایط آماده نشده است.

به همین دلیل در کنار آگاهی نیاز داریم، مهارت را نیز بدست بیاوریم و دانش خود را تبدیل به بخشی از زندگی کنیم که خود به خود و بدون اینکه مدام به آن فکر کنیم در زندگی روزمره به عمل تبدیل شود.

باور غلط ۶#: تنفر از رابطه جدید بعد از جدایی

فرق نمی کند دلیل تنفر از شروع یک رابطه جدید، تنفر از همه همجنسان طرف مقابل باشد یا چیز دیگری به هر حال وجود چنین باوری مثل سم می تواند ذهن شما را دچار انحراف کند.

البته این بدین معنا نیست که بعد از جدایی باید وارد یک رابطه دیگر شوید یا هیچ تلاشی برای برگشت به رابطه نکنید اما چیزی که اهمیت دارد وجود یک باور صحیح است زیرا باورهای صحیح موجب اقدامات صحیح می شود.

به عبارت دیگر چه هدف شما فراموشی باشد و چه برگشت به رابطه در صورتی موفق خواهید شد که با ایجاد باورهای صحیح در ذهن کارهایی که بعد از جدایی باید انجام داد را به درستی انجام دهید.

وقتی شما با خود می گویید اگر عشق سابقم به رابطه بازنگردد من دیگر هرگز نمی خواهم وارد یک رابطه عاطفی شوم، در واقع ناخودآگاه خود را از یک نیاز اساسی خود محروم می کنید (نگاه کنید به چگونه عاشق نشویم).

از آنجایی که ضمیر ناخودآگاه نیاز به محبت و عشق دارد و چنین نیازی مثل نیاز به خوراک و خواب است پس هرگز نمی توانید نیاز به یک رابطه عاطفی پایدار و موفق را در خود از بین ببرید.

پس وقتی این باور غلط شکل می گیرد یعنی تنفر از رابطه جدید بعد از جدایی؛ ضمیر ناخودآگاه که منبع احساسات است به دو صورت در مقابل شما واکنشی منفی نشان می دهد:

  • واکنش منفی اول – تلاش کورکورانه برای بازگرداندن عشق قبلی

 با این باور غلط، ضمیر ناخودآگاه، احساس عشق و وابستگی شما را نسبت به رابطه قبلی افزایش می دهد که باعث از بین رفتن تفکر عقلانی و اشتباهاتی می شود که در نتیجه آن تلاش کورکورانه برای برگشت به رابطه شکل می گیرد. در نتیجه اصرار به ادامه رابطه، نشان دادن ضعف و وابستگی، بلاک کردن و بسیاری دیگر از اشتباهات رایجی رخ می دهد که در ۴ مرحله ساده برای بازگرداندن عشق از دست رفته توضیح داده ام. اما اگر موفق به بازگرداندن طرف مقابل نشود وارد واکنش منفی دوم می شود.

  • واکنشی منفی دوم – شروع رابطه جدید با فردی شبیه به عشق قبلی:

برخلاف تصور افرادی که از شروع رابطه جدید متنفر هستند و تصور می کنند هرگز دیگر عاشق نخواهد شد، وجود همین باور باعث می شود اگر عشق سابق آن ها بازنگردد، خیلی زود وارد یک رابطه جدید بعد از جدایی شوند. از آنجایی که ناخودآگاه تهدید شده است که در صورت عدم بازگشت طرف مقابل دیگر هرگز نیازش برطرف نخواهد شد، پس شما را به فردی جذب می کند که شبیه به طرف مقابل باشد  (چه ظاهری، چه رفتاری و چه شخصیتی). برای مثال شما را به فردی جذب می کند که مثل عشق سابق تان بی وفا بوده یا به دلیل اعتیاد به عشق، تنوع طلبی عاطفی داشته باشد.

همانطور که مشاهده کردید هر دوی این اشتباهات بعد از جدایی به دلیل باور غلطی (تنفر از رابطه جدید بعد از جدایی) شکل گرفته است که دقیقا نتیجه عکس داشته است.

باور غلط ۷#: از بین رفتن سرمایه گذاری که در رابطه شده است

بسیاری افراد سختی جدایی را با یک باور غلط دو چندان می کنند. این باور غلط این است که تصور می کنند برای یک رابطه سرمایه گذاری بسیاری کرده اند و اکنون از دست رفتن این رابطه به معنای از بین رفتن سرمایه آن ها است؛ از نظر این افراد عمر و مدت زمانی که در این رابطه بوده اند سرمایه ای تلقی می شود که اکنون از دست رفته است.

در صورتی که سرمایه گذاری که این افراد انجام داده اند به هیچ وجه از بین نرفته است بلکه تجربیات بسیاری به آن ها ارائه کرده که اگر به درستی از این تجربیات استفاده کنند، این جدایی برای آن ها بسیاری ارزشمند خواهد شد.

حتی مدت زمانی که در یک رابطه عاشقانه سپری شده است در زمان خود سرشار از خوشی ها و خاطرات خوب بوده است، پس مدتی که در این رابطه بوده اند به هیچ وجه بد نگذشته است.

اکنون باید به فکر این بود که چطور مدت زمان بعد از جدایی را نیز به خوبی سپری کنند. در صورتی که بتوانند به درستی جدایی را مدیریت کنند و اجازه ندهند احساس شکست و سرخوردگی بر آن ها چیره شود پس هم در گذشته و هم در حال لحظات شان با خوشی گذشته است (نگاه کنید به چگونه از شکست پیروزی بسازیم).

این بدین معنا است که شکست یا باختن سرمایه شما که همان لحظات خوش است، بستگی به خودتان و باور شما دارد که آن را اکنون با غم و غصه خراب کنید یا امروز خود را نیز به خوبی سپری کنید (نگاه کنید به تاثیر باور در موفقیت).

حتی اگر از این دید بخواهیم بنگریم که چه کسی در این رابطه باخته است در واقع کسی بازنده است که تمام کننده رابطه بوده نه فردی که رها شونده محسوب می شود. زیرا کسی که رابطه را تمام کرده است یعنی به اندازه کافی این رابطه مطابق نیازهای ضمیر ناخودآگاهش نبوده پس مجبور به تمام کردن رابطه شده است.

اما فردی که رها شونده است و از جدایی ناراضی، از رابطه قبلی خود کاملا رضایت داشته که اکنون به دنبال حفظ آن است. اگر از این بعد به داستان نگاه کنید متوجه خواهید شد کسی که در واقع رها شده است بیشترین امتیاز را در این رابطه بدست آورده است.

تنها چیزی که می ماند از الان به بعد است که باید تصمیم بگیرند و انتخاب کنند که همچنان خوشحال و شاد به زندگی خود ادامه دهند و یا اجازه دهند اندوهی بی پایان زندگی آن ها را به اسارت بگیرد.

به زبان ساده اینکه تصور کنید سرمایه خود را از دست داده اید باعث ضعف، ترس، استرس، ناامیدی و اندوه بیشتر شما خواهد شد که نتیجه آن می شود اشتباهات مثل التماس، اصرار به ادامه رابطه، ترس و ناتوانی در رد کردن این شرایط سخت.

در نتیجه چه هدف شما فراموش کردن رابطه قبلی باشد چه بازگرداندن آن، به هر حال به شما کمک نمی کند به هدف خود دست پیدا کنید.

باور غلط ۸#: مقصر دانستن خود یا دیگران با دلایل ظاهری

یکی دیگر از باورهای رایج که منجر به اشتباهات جبران ناپذیر پس از جدایی خواهد شد، باور به مقصر دانستن یا سرزنش کردن خود یا دیگران بر اساس دلایل ظاهری است که معمولا بهانه جدایی در نظر گرفته می شود.

به یاد داشته باشید دلیل یک جدایی با بهانه ها و رویدادهای قبل از جدایی متفاوت است و ریشه در انباشتگی احساسات منفی دارد که در سطح ضمیر ناخودآگاه شکل گرفته است.

به چند نمونه از این سرزنش ها و مقصر دانستن های غلط توجه کنید:

  • من مقصرم که به موقع به تلفنم پاسخ ندادم
  • او مقصر بود که با بی توجهی به من باعث شد با او دعوا کنم و حال از هم جدا شده ایم
  • مقصر مادر و خواهر همسرم هستند که هر روز در گوش او بر علیه من صحبت می کردند
  • مقصر دوستم بود که به من گفت چند روز به او بی محلی کنم تا بیشتر با من تماس بگیرد

اینگونه مقصر دانستن های ظاهری، با واقعیت جدایی ها سازگار نیست. البته در هر رابطه ای خطاهایی وجود دارد ولی این خطاها از سوی دو طرف است و به شکافی مربوط می شود که دو طرف نتوانستند از بزرگ شدن آن جلوگیری کنند.

به عبارت دیگر بسیاری اوقات دلیل جدایی ها عدم آگاهی از وضعیت روحی و روانی یکدیگر است که به زبان دقیق تر می شود عدم برطرف شدن نیازهای ضمیر ناخودآگاه.

چه فردی که نتوانسته است جلوی شکاف در رابطه خود را بگیرد و اجازه داده است رویدادهای مختلف به مرور زمان باعث از بین رفتن عشقش شود و در نتیجه تصمیم به جدایی بگیرد چه فردی که نتوانسته به درستی به ساختار ذهن طرف مقابل، تیپ شخصیتی وی و نیازهای ناخودآگاهش آشنا شود، هر دو عامل این جدایی هستند اما مقصر نیستند.

در واقع تقصیر اصلی بر گردن ناآگاهی است که هر دو طرف رابطه به آن توجه نکرده اند. هرچند اگر این جدایی بهانه ای شود برای افزایش دانش در مورد روانشناسی عشق و واقعیت در مورد نیازهای ضمیر ناخودآگاه، پس می شود گفت این جدایی که باعث چنین آگاهی شده است یک دستاورد بزرگ محسوب می شود (نگاه کنید به عاشق کردن با برطرف کردن نیازهای ضمیر ناخودآگاه)

چنین باور غلطی یا باعث اشتباهاتی از قبیل خودسرکوبگری می شود که نتیجه آن ضعف است یا تنفر از طرف مقابل که قبل تر توضیح دادیم چگونه تنفر بیشتر باعث عشق، دلتنگی و پشیمانی بیشتر می شود.

باور غلط ۹#: توجیه یا انکار

در مورد قبل گفتیم بعضی افراد مدام خود یا طرف مقابل را مقصر می پندارند اما برعکس آن نیز پیش می آید و آن وقتی است که خود یا طرف مقابل را توجیه می کنند و بعضی واقعیت ها را انکار.

این مورد بیشتر وقتی صورت می گیرد که رها شونده قصد دارد با توجیه رفتار طرف مقابل، او را ببخشد و خود را توجیه کند که برای بازگرداندن وی تلاش کند.

در این شرایط نیز اشتباهات رایجی که در مورد اول – اصرار به ادامه رابطه – اشاره کردیم شکل می گیرد که دلیل آن وابستگی و ضعف بیشتر در مقابل طرف مقابل است.

حتی اگر قصد شما برگرداندن عشق تان است باید ضعف ها و اشتباهات طرف مقابل را ببینید و بپذیرید تا بتوانید رابطه خود را به صورت صحیح آماده کنید و واقع بینانه برای ترمیم رابطه خود اقدام کنید.

به عبارت دیگر نه قرار است طرف مقابل را یک مقصر تمام عیار بدانید که بجز خطا هیچ نمی کند یا همه اشتباهات او را توجیه کنید و به گردن خود بیندازید. واقعیت این است که همه افراد ممکن است که گاهی اشتباهاتی داشته باشند و گاهی به خوبی رفتار کنند.

باور غلط ۱۰#: نیازمند پنداشتن خود از لحاظ عاطفی

این باور بخصوص در خانم ها بیشتر رواج دارد که تصور می کنند از لحاظ عاطفی و احساسی نیازمند به یک رابطه عاطفی هستند. در نتیجه وابستگی بیش از حد خود را طبیعی تصور می کنند.

وقتی می گوییم وابستگی شدید یعنی تفاوت است بین وابستگی در حد نیاز به عشق که یک نیاز طبیعی در همه انسان ها است و وابستگی شدید که برای برطرف کردن همه نیازهای ناخودآگاه است.

اجازه دهید دقیق تر به این مورد اشاره کنم. بعضی از نیازهای ضمیرر ناخودآگاه شامل نیاز به محبت، نیاز به اطمینان، نیاز به امنیت، نیاز به اعتماد به نفس، نیاز به توجه و نیاز به تایید است.

برای برطرف کردن این نیازها باید روی هویت و ویژگی های فردی خود کار کنیم و فقط مورد نیاز به محبت است که برای آن به یک رابطه عاطفی نیاز است.

اما وقتی فردی رابطه عاطفی را اهرمی برای برطرف کردن همه نیازهای خود بپندارد، وابستگی شدید شکل می گیرد. این باور وقتی شکل می گیرد که ما خود را از همه لحاظ محکوم به داشتن یک رابطه عاطفی می بینیم.

در نتیجه هویت خود را به وسیله یک رابطه عاطفی تعریف می کنیم و دچار گمگشتگی هویت می شویم. در این شرایط است که وابستگی بیش از حد باعث ترس از جدایی و ترس از جدایی باعث اشتباهات پس از جدایی از جمله ضعف و گاهی باج دادن در رابطه می شود (نگاه کنید به آیا ازدواج باعث خوشبختی می شود).

باور غلط ۱۱#: نیمه گمشده: یا هرگز عاشقم نبوده  است یا هنوز عاشقم است

یکی دیگر از باورهای غلط که باعث اشتباهات پس از جدایی می شود باور به نیمه گمشده است. این موضوع واقعا عجیب است که بسیاری تصور می کنند فردی یا هرگز نباید عاشق او می شد یا اگر عاشق شد هرگز نمی تواند عشق خود را از دست بدهد.

به همین دلیل فردی که جدایی را تجربه می کند یا تلاش می کند ثابت کند طرف مقابل او یک فریبکار و درغگو بوده که در نشان دادن عشق خود نقش بازی می کرده است یا همچنان عاشقش است اما به دلیل مانع های ذهنی یا شاید مخالفت ها یا امتحان کردن وی، عشقش را پنهان کرده است.

این افراد فراموش می کنند که عشق نیز مثل هر احساس دیگری با نوسانات همراه است و همانطور که ممکن است یک فرد شاد، روزی ناراحت باشد و روزی خوشحال، پس عشق هم می تواند روزی از بین برود و روزی بازگردد.

به عبارت دیگر اصلا غیر منتظره نیست که مثلا پسری زمانی دیوانه وار عاشق دختری باشد ولی پس از مدتی احساس وی فروکش کند. درواقع این رویدادی است که در هر رابطه ی عاطفی می تواند رخ بدهد مگر اینکه ما مهارت های حفظ رابطه را بدانیم و عشق را در رابطه خود پایدار نگاه داریم (نگاه کنید به مهارت های ارتباط موثر).

دلیل این موضوع که بسیاری تصور می کنند عشق یا هرگز شکل نمی گیرد یا اگر شکل گرفت از بین نمی رود ریشه در افسانه نیمه گمشده دارد. صنعت موسیقی و سینما نقش اصلی در ایجاد چنین باوری بازی می کنند زیرا باور به نیمه گمشده یک باور محبوب برای فروش و جذب مشتری است.

وقتی از کودکی تا بزرگسالی از طریق فیلم ها، آهنگ ها، تبلیغات و گفته های پیرامون خود در معرض اطلاعاتی قرار می گیریم که به صورت مستقیم و غیر مستقیم باور به نیمه گمشده را در ذهن ما تلقین می کنند، عجیب نیست که ما نیز واقعا تصور کنیم نیمه گمشده ای برای ما وجود دارد.

به همین دلیل است که یکی از اشتباهات بعد از جدایی، گوش دادن به آهنگ های غمگین است زیرا پیغام های منفی که در بسیاری اوقات واقعی نیست را به ناخودآگاه ما ارسال می کنند ولی چون موضوع های این آهنگ ها چیزی است که دوست داریم واقعیت داشته باشد، به آن ها گوش می دهیم.

به یاد داشته باشید در تجارت و صنعت همیشه چیزی به شما می گویند که دوست داشته باشید بشنوید تا به محبوبیت کالای خود دست پیدا کنند پس هر چیزی که می شنوید را سریع باور نکنید.

به هر حال باور به نیمه گمشده باعث می شود بسیاری تصور کنند یا شخصی اصلا نمی توانسته عاشق آن ها باشد یا اگر عاشق شده پس وی از اول برای آن ها ساخته شده و نیمه گمشده ی وی است. اما واقعیت این است که هیچ دو نفری از اول برای هم ساخته نشده اند (نگاه کنید به آیا نیمه گمشده واقعا وجود دارد).

همانطور که بارها در این مقاله اشاره کرده ام، دلیل اصلی عاشق شدن نیازهای ضمیر ناخودآگاه است و افراد بسیاری هستند که می توانند نیازها و معیارهای ضمیر ناخودآگاه ما را برطرف کنند (نگاه کنید به روانشناسی عاشق شدن).

اما چیزی که از عاشق شدن مهم تر است حفظ عشق است که هیچ ارتباطی با ایجاد آن ندارد زیرا وقتی معیارهایی تیک خورد و طرف مقابل عاشق شد ممکن است پس از مدتی آن معیار یا تغییر کند یا دیگر توسط طرف مقابل برطرف نشود.

پس برای حفظ رابطه عاشقانه باید مهارت های متفاوتی آموخت که به ما کمک کند تصویری از خود نشان دهیم که برطرف کننده نیازهای ضمیر ناخودآگاه طرف مقابل است (برای اطلاعات بیشتر در این باره نگاه کنید به چگونه دیگران را عاشق خود کنیم ( بر اساس روانشناسی عشق) ).

در پایان این نکته را نیز تاکید کنم که معیارها یا نیازهای ضمیر ناخودآگاه با نیازها یا معیارهای ضمیرخودآگاه متفاوت است. سخنان، خواسته ها یا گفته های طرف مقابل نیازها و معیارهای واقعی وی برای عاشق شدن نیست. عشق به صورت خودآگاه اتفاق نمی افتد که معیارخودآگاه برای آن اعلام کنیم.

در واقع برطرف شدن نیازها و یا معیارهای خودآگاه شاید باعث افزایش رضایت از رابطه شود اما لزوما باعث عشق نمی شود. به همین دلیل است که ممکن است افرادی را پیدا کنید که از طرف مقابل خود راضی هستند اما عاشق وی نیستند و در مقابل افرادی را پیدا کنید که اصلا از طرف مقابل خود راضی نیستند اما همچنان به او عشق می ورزند.

نوشته شاهین زند- محقق و پژوهشگر

نوین بینش یک سایت پزشکی پیچیده یا یک دائره المعارف آنلاین و خسته کننده نیست؛ بلکه بزرگترین مرجع رواشناسی عشق در بین سایت های فارسی زبان است که به صورت خلاصه، مختصر و مفید مهارت های کاردبری را به شما می آموزد. برای اطمینان به این موضوع نگاه کنید به بازگشت به رابطهکتاب بازگشت به عشق و ازدواج نوشته شاهین زند توسط نوین بینش منتشر شده است. این کتاب شانس شما را برای بازگشت به رابطه با هدف ازدواج یا حفظ ازدواج افزایش می دهد در حالی که در صورت عدم رضایت هزینه ی پرداختی به شما برگشت داده می شود. برای مشاهده کلیپ های آموزشی در صفجه اینستاگرام شاهین زند عضو شوید.

می خواهم بیشتر بدانم:

واکنش در برابر بلاک شدن

تست احتمال بازگشت به رابطه 

چگونه وابستگی را از بین ببریم

آشتی بعد از جدایی

2 پاسخ
  1. آسمان
    آسمان گفته:

    خیلی عالی بود ممنونم در شرایط روحی بدی به سر میبرم این مقاله خیلی دید من رو باز تر کرد
    امیدوارم ایام به کامتون باشه

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *